شعری واحد روضه ای در دوبند بسیار زیبا
ادامه مطلب
باباچه غریبانه رفتست ازین خانه هم برده دله مارا {هم رونق کاشانه}رفتست غریبانه
{شدماه شبت دلتنگ ازعرش چو بگسسته } برروی روخت بابا ماه آمده بنشسته
خورشید سمادرعرش راءسش چو بشکسته
امشب شده مه رویان گریانه سر بازت جانان همه پروانه بر روی رخ نازت
ای وای که ساز غم میسازد این سازت,رفتی چه غریبانه
باباچه غریبانه رفتست ازین خانه هم برده دله مارا هم رونق کاشانه رفتی چه غریبانه رفتی ازین خانه
(بابامرو ای بابا)
گویندوهمه زین پس ما جمع یتیمانیم بابامرو که گویند ما بی سروسامانیم ماجمع یتیمانیم
دیگر به آن خانه ما باز نمیگردیم چون خسته ازانیم و زان خانه پر دردیم
دربین درودیوار آن خاطره می آید دیدم که حسن آنجا دندان چو میساید
مادرزسفرشاید اینبار چو باز آید
باباچه غریبانه رفتست ازین خانه هم برده دله مارا هم رونق کاشانه رفتی چه غریبانه رفتی ازین خانه