چراسوال میکنی غروب جمعه خسته است
دل غروب ناامیدوخسته و شکسته است؟
غروب هم نگاه را به جای پای یاربست
((چرا))نداردای رفیق, به منتظر نشسته است
عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظر است تا که ما برگردیم ماییم که در غربت کبری ماندیم
راحت همگی به راحتی تن دادیمیک مشت شعار نا معین دادیمهر هفته غروب جمعه ها ما تنهاآموزش منتظر نشستن دادیم . . ..
عمریست که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غربت کبری ماندیم
راحت همگی به راحتی تن دادیم
یک مشت شعار نا معین دادیم
هر هفته غروب جمعه ها ما تنها
آموزش منتظر نشستن دادیم . . .
.